داستان های آموزنده

واقعیت ها و حقیقت ها

داستان های آموزنده

واقعیت ها و حقیقت ها

داستان های آموزنده
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۷ آبان ۹۸، ۲۰:۰۷ - reza
    احسنت
  • ۳ شهریور ۹۸، ۱۳:۲۴ - mr point
    دقیقا
  • ۲۳ خرداد ۹۵، ۱۹:۰۱ - hafez ..
    دقیقا
  • ۳ فروردين ۹۵، ۱۶:۳۸ - کاکتوس آبی
    :::دی
پیوندها

شیخ و آسیابان

روزی شیخی وارد یک اسیاب گندم شد
دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود
از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
شیخ دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟
آسیابان گفت:
شیخ منت بر سرمن گذار و این رند بازی هارا به الاغ یاد مده.😊

🍀🍀🍀

مشاهده مطلب در کانال

  • علی اسدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی